در خنده هم میگریست « اخوان خود شعر بود. جانی لرزان و سوزان که حتی با چشمهای گرگی پرشعله و خشمناک و حتی هنگام خندههای ریزش، میگریست، آری اخوان، در خنده هم میگریست، چرا؟ چون تمام وجودش و عصبها و رگهایش پر از زهر شعر بود.» به گزارش پایگاه خبری همدلی و همت به نقل […]ادامه مطلب .
میرجلالالدین کزازی گفت: مولانا دریایی ژرف و کرانناپدید، اما آرام بود، که شمس تبریزی خر سنگی به بزرگی، سترگی و ستواری البرزکوه را در این دریا افکند؛ این دریا آنچنان برتوفید و به شور آمد، که هرگز از آن پس آرام نگرفت.ادامه مطلب .